لیبی هم به لرزه درآمد
2011 سال فراموش نشدنی !
آذر ماجدی
کشور بعد از کشور بخروش می آید. موج آزادیخواهی و برابری طلبی، جوامع منکوب شده تحت دیکتاتوری های خشن سرمایه را به تحرک درآورده است. سال 2011 در تاریخ بعنوان سال "انقلاب ها" به ثبت خواهد رسید. تاکنون سابقه نداشته است که موج اعتراضی برای سرنگونی نظام حاکم این چنین سریع از یک کشور به کشوری دیگر سرایت کند. جوانان، کارگران و زحمتکشان در آفریقای شمالی و خاورمیانه به خیابان ها ریخته اند و طالب آزادی، عدالت و رفاه هستند. جنبش های اعتراضی توده ای علیه نظام های سرکوبگری که خفقان، استثمار شدید، فقر و فلاکت، تبعیض و فساد گسترده ای را به مردم منطقه تحمیل کرده اند، بحرکت درآمده اند. دیکتاتوری های سی - چهل ساله بمصاف طلبیده شده اند. دوران هیجان انگیزی است، تاریخساز است .
خیزش توده ای در تونس که به سرنگونی رئیس حکومت منجر شد و همچنان برای تغییرات عمیق تر ادامه دارد، در اواخر دسامبر آغاز شد. سرنگونی زین العابدین بن علی، رئیس جمهور جنایتکار تونس، مردم را در الجزایر، اردن و مصر به خیابان ها کشید. جنبش سرنگونی طلب در مصر اوج گرفت و کشور را به حالت فلج کشاند.
حسنی مبارک که بمدت سی سال یک دیکتاتوری نظامی و خشن را بر مصر تحمیل کرده بود، مصرانه اعلام می کرد که پست ریاست جمهوری را ترک نخواهد کرد. (هر چند که پسرش، که قرار بود جانشین او شود، با نزدیک 100 چمدان و مقدار زیادی پول دو سه روز پس از تحصن مردم در میدان تحریر کشور را ترک کرد.) بیش از 40 درصد مردم مصر با درآمدی حدود دو دلار در روز زندگی می کنند، در حالیکه رسانه ها از ثروت نزدیک به 50 میلیارد دلار حسنی مبارک خبر می دهند. پس از هجده روز زمانی که کارگران به میدان آمدند و خبر اعتصابات سراسری کارگری در دنیا مخابره شد، تحت فشار ارتش و آمریکا، حسنی مبارک استعفا داد. حسنی مبارک رفت تا ارتش بکوشد نظام را حفظ کند .
موج اعتراضی سریعا به یمن، اردن، الجزایر و بحرین رسید. روز بعد از روز اخبار اعتراضات در این کشورها در راس اخبار بین المللی قرار گرفته است. سرکوب معترضین، گسیل هزاران پلیس و نیروی سرکوب به خیابان ها موفق به عقب راندن مردم نشده است. در الجزایر و یمن مردم صریحا و علنا خواهان سقوط رئیس جمهور هستند و در بحرین مردم خواهان آزادی و رفاه و مبارزه با فساد دولتی. فعلا از سلطنت مشروطه صحبت می شود.
جالب اینجاست که بلافاصله پس از خیزش تونس دولت های منطقه سوبسید های لغو شده را ابقاء کردند، کابینه ها تعویض شد و اقدامات آرایشی دیگری برای ممانعت از شکل گیری خیزش توده ای در کشور در دستور گذاشته شد. اما این اقدامات مذبوحانه تاثیری در عزم مردم برای تغییر، برای دستیابی به آزادی، برابری و رفاه نداشته است. بالاخره امروز خبر رسید که موج اعتراضات به لیبی رسیده است. هزاران نفر در شهر بن قاضی، دومین شهر لیبی به خیابان ها آمده اند. نیروهای سرکوب کوشیده اند که مردم را عقب بنشانند. اما ظاهرا جنبش اعتراضی کماکان ادامه دارد.
دوران تغییرات اساسی در منطقه رسیده است. زلزله اجتماعی و سیاسی منطقه ای را که همواره در دهه های اخیر کانون آشوب، جنگ، تروریسم، نابسامانی و فقر گسترده بوده است، تکان داده است. مردم دیگر نمی پذیرند که تحت سرکوب، اختناق، فقر و تبعیض و نظام های بعضا برده وار زندگی کنند. امیال آزادیخواهانه و برابری طلبانه مردم را به حرکت درآورده است. موج همبستگی مردم منطقه را بیکدیگر پیوند داده است. با اشتیاق و هیجان تحرکات و جنبش های یکدیگر را دنبال می کنند و از یکدیگر می آموزند. انسان های "عادی"، زحمتکش، "هیچ بودگان" به صحنه آمده اند و با غرور و شجاعت زائدالوصفی حق خود را طلب می کنند. قدرت توده ای منطقه را به لرزه درآورده است. اعتماد به نفس بر سیما و در نگاه های انسان های عادی موج می زند .
احساس هیجان و افتخار بخاطر سهیم بودن در این تاریخ دورانساز در انسان بیدار می شود. اما یک سوال بزرگ بر اذهان همگان سنگینی می کند: آینده چه رقم خواهد زد؟ پاسخ این سوال بسیار بستگی به عمل کنونی این توده های بپا خاسته دارد. آکتورهای در صحنه می کوشند که نقش اول را بخود اختصاص دهند. "درباریان" نظام، کسانی که هم اکنون نظم را در تونس و مصر بدست گرفته اند و مشابهین شان در کشورهای دیگری که راس شان مورد حمله قرار گرفته است. این از نظر بورژوازی کم خطر ترین آلترناتیو است. راس قدرت را کنار می گذارند و همه چیز را دست نخورده حفظ می کنند. ارتش همان ارتش؛ زندان ها سر جای خود؛ سیستم استثمار سرمایه داری پابرجا. با کمترین تغییر و سازش توهم یک "انقلاب پیروز" را به توده ها القاء می کنند. و دگر بار آش همان آش و کاسه همان کاسه .
اسلامیست ها بعنوان یک آلترناتیو ضعیف تر در صحنه بازی می کنند. بورژوازی متمایل به غرب و دول غربی خطر اسلامیست ها را بزرگ می کنند تا نظم سرکوب و استثمار کنونی را حفظ کنند. خطر اسلامیست ها آنچنان که این جریان یا دولت اسرائیل میخواهد جلوه دهد، نیست. اما خوش خیالی هم اشتباه است. در صورتی که نیروی رادیکال، سوسیالیسم، کمونیسم و طبقه کارگر با خواست های رادیکالش به میدان بیاید، همین دول غربی به این نیروی کپک زده متوسل خواهد شد. ایران 1357 یک نمونه فراموش نشدنی تاریخی است. دول غربی خمینی و اسلامی ها را از گوشه به وسط میدان آوردند و این نیروی کپک زده را به رهبر انقلاب بدل کردند. این عمل، باوجود اینکه عواقب ناگوار آنرا تجربه کرده اند، میتواند بار دیگر انجام گیرد. باید کاملا هشیار و آماده بود .
پاسخ واقعی به خواست ها و امیال مردم، آزادی، برابری و رفاه همگانی، در سرنگونی سرمایه داری و برپایی یک جمهوری سوسیالیستی است. به این منظور طبقه کارگر باید آماده و متشکل به میدان بیاید. کمونیسم کارگری باید متشکل شود و رهبری یک انقلاب کارگری را بدست گیرد. این بنظر غیرمحتمل ترین آلترناتیو در این شرایط می رسد. اما باید برای آن آماده شد. باید از این دوران تاریخساز، دوران تغییر و بی ثباتی برای متشکل شدن و سازمان دادن استفاده کرد .
دو مساله اساسی کماکان در تغییرات منطقه نقش تعیین کننده بازی می کند: حل مساله فلسطین، تشکیل دو دولت مستقل و متساوی الحقوق؛ سرنگونی رژیم اسلامی در ایران. شرایط هیچگاه این چنین برای این تحولات آماده نبوده است. از یک سو موج اعتراضی به فلسطین نیز کشیده شده است. خانه تکانی حکومتی در فلسطین نیز آغاز شده است.
جمهوری اسلامی هم که طی دو سال اخیر با یک موج عظیم و توده ای سرنگونی طلبی روبرو شده است، در روز 25 بهمن با یک اعتراض وسیع و رادیکال در شهرهای مختلف مواجه گردید. خواست سرنگونی خامنه ای، بویژه با لینک آن به تونس و مصر بسیار هیجان انگیز بود. آتش زدن عکس های خامنه ای، شعارهای "خامنه ای بدانه، بزودی سرنگونه!" "بن علی، مبارک، نوبت سید علی است!" و "مرگ بر خامنه ای" در گوشه و کنار کشور طنین انداز شد. حاکمیت شعارهای صریحا ضد رژیم، آتش زدن عکس های خامنه ای و خمینی، درگیری با نیروهای سرکوب و گوشمالی دادن آنها توسط مردم، همه از عزم راسخ مردم برای سرنگونی رژیم سخن می گوید. طرد شعارهای جناح اصلاح طلب حکومتی و مخالفین "ساختار شکنی" یکی از وجوه برجسته این حرکت اعتراضی بود.
می توان گفت که جنبش سرنگونی طلب وارد یک فاز جدید شد. مساله اینجاست که رژیم اسلامی قدرت مانور حاکمیت مصر و تونس را ندارد. نمی تواند خامنه ای را کنار بگذارد و کماکان به حیات خود ادامه دهد. باید تا آخرین قطره خون در مقابل موج اعتراض مردم مقاومت کند. هر نوع سازشی با مردم به جان آمده معترض قدمی در جهت سرنگونیش خواهد بود. این رژیم قابلیت هیچگونه اصلاح یا عقب نشینی را ندارد. از این رو است که بنظر جان سخت تر می رسد. اگر بورژوازی مصر و تونس قابلیت مانور دارد، می تواند مهره هایی را کنار بگذارد، اصلاحاتی را موقتا انجام دهد تا مردم را به خانه ها باز گرداند؛ رژیم اسلامی فاقد چنین قابلیتی است. هر سرکوبی برای رژیم حکم جنگ آخرش را دارد. اما مردم دارند به جنگ آخرشان با این رژیم جنایتکار نزدیکتر می شوند. روزهای حیات این نظام کثیف در حال شمارش است.
"زنده باد آزادی، برابری و رفاه همگانی" در گوشه و کنار خاورمیانه و آفریقای شمالی طنین انداز شده است. با امید به تامین و تضمین این خواست بر حق توده های مردم برای سازماندهی انقلاب کارگری بکوشیم .
16 فوریه 2011